مثل همیشه، مثل همه روزهایی که وقتی تموم میشن برمیگردیم عقب و نگاهشون میکنیم و حسرت نداشتنشون رو میکشیم
یا شاید خوشحال از داشتنش هستیم...
این چهل روز هم گذشت...
راستش توی این دنیای بی در و پیکر، وقتی دلم میگیره...یا وب به روز میکنم و می نویسم ..یا آهنگ گوش میدم و فیلم میبینم یا اصلا یه مسکن و شاید دیازپام بندازم بالا تا بخوابم!
خیلی کم یادم می مونه که این ها درمان نیست، مسکن موقتی هست....یه آرامبخش چند ساعته...
یادم میره که هر چی میکشم از نداشتن "خدا"یی هست که داشتنش یعنی رسیدن به عظمت روحی
اون قدر "عظیم" که همه چی توش حل بشه...که یادم بیاد این دنیا "می گذرد..."
با هم و برای هم و برای کسانی که به یاد ما نبودند شاید،
برای سبک بار شدن روح خودمون و عزیزترین هامون
به علی ابن الحسین متوسل شدیم...
ممنون که همراه بودی...
و فراتر از اون؛ خدارو شکر که این فرصت رو داشتیم که حتی یه شب این دعای زیبا رو بخونیم.
امیدوارم قلب های مهربانتون، خدایی تر از همیشه باشه..
دوست دارم تو هم که یک شب خوندی،
یک یادگاری به جا بذاری...
بنویسی که تو این چهل روز شد یه شب که قلبت خدایی تر از همیشه بشه؟
انشالله برای چله بعدی دوباره خبرتون میکنیم
:)
حتما "چله نشینان" رو به لیست پیوندهای روزانتون بیفزاید تا ضمن دعوت از دیگران
خودتونم یادتون باشه مرتب سرکی بکشید اینجا
موضوع مطلب :